مجادلهگر
مسیر ناامن متفکری مستقل را دنبال کنید. ایدههای خود را در معرض خطر اختلاف نظر قرار دهید. نظرات خود را بیان کنید و از برچسب "احمق بودن" کمتر بترسید تا از ننگ همرنگ شدن با جماعت. و در خصوص مسائلی که برایتان مهم است، به هر قیمتی که شده از آنها دفاع کنید.
گونه شخصیتی مجادلهگر بهراستی وکیل مدافع شیطان است، یعنی نابود کردن استدلالها و اعتقادات و در معرض دید همگان قرار دادن حاصل این تلاش. مجادلهگران بر خلاف شخصیتهای مصممتر، این کار را به این دلیل انجام نمیدهند که میخواهند به هدفی عمیقتر یا استراتژیک برسند، بلکه فقط به این دلیل ساده چنین کاری را میکنند که برایشان سرگرمکننده است. هیچکس به اندازه مجادلهگران نبرد ذهنی را دوست ندارد، چرا که این کار به آنها فرصتی برای بهکار بستن شوخ طبعی خود بدون اینکه به زحمت بیفتند، نشان دادن دانش گسترده خود و ظرفیت ربط دادن ایدههای پراکنده برای اثبات حرفشان را میدهد.
ایفای نقش وکیل مدافع شیطان به افراد دارای گونه شخصیتی مجادلهگر کمک میکند تا نه تنها درک بهتری از استدلال دیگران کسب کنند، بلکه درک بهتری از عقاید مخالف بیابند - چرا که مجادلهگران هستند که در تأیید چنین عقیدههایی استدلال میکنند.
این تاکتیک را نباید با نوعی از درک متقابل اشتباه گرفت که گونههای شخصیتی گروه نقش دیپلمات به دنبال آن است - مجادلهگران دائماً در حال تلاش برای کسب دانش هستند و برای کسب دانش چه راهی بهتر از حمله به یک ایده و دفاع از آن از هر زاویه و از هر طرف وجود دارد؟
در اینجا هیچ قانونی وجود ندارد - ما داریم تلاش میکنیم کاری را به انجام برسانیم.
مجادلهگران که تا حدودی از اینکه طرف شکستخورده بحث باشند لذت میبرند، عاشق تمرین ذهنی به پرسش کشیدن نظام غالب اندیشه، بیارزش کردن آنها در حین بازسازی نظامهای موجود یا به هم ریختن امور و طرح آنها به شیوههایی تازه هستند. با این حال از توضیح روال معمول اجرای پیشنهادهای خود در عالم واقع عاجز هستند. شخصیتهای مجادلهگر عاشق این هستند که "ایده آفرینی" کنند و افکار بزرگی داشته باشند، اما از اینکه به هر قیمتی گرفتار انجام "کارهای سنگین" شوند، پرهیز میکنند. مجادلهگران تنها حدود سه درصد از جمعیت را تشکیل میدهند که هیچ اشکالی هم ندارد زیرا میتوانند ایدههای اصیلی را پدید بیاورند، سپس کنار بکشند و اجازه بدهند شخصیتهای رایجتر و سختکوشتر زحمت تدارکات مربوط به اجرا و نگهداری را بکشند.
توانایی مجادلهگران برای بحث میتواند آزاردهنده باشد - زیرا اگرچه وقتی افراد خواستار استفاده از این توانایی باشند از آن قدردانی نیز میکنند، اما ممکن است به وضعیتهای عذابآوری نیز منتهی شود مثلاً وقتی چنین افرادی با زیر سؤال بردن نظرات رئیس خود در یک جلسه یا گزینش مهمترین نکاتی که دیگران گفتهاند، موجبات رنجش آنها را فراهم کنند. قضیه وقتی پیچیدهتر میشود که بدانیم مجادلهگران ذاتاً صداقت دارند زیرا این گونه افراد کلمات را خوب به هم نمیآمیزند و اهمیت چندانی نمیدهند که افرادی دلسوز یا مهربان تلقی شوند. افرادی که ذهنیت مشابهی با گونه شخصیتی مجادلهگر داشته باشند با آن کنار میآیند، اما اغلب اوقات گونههای شخصیتی حساستر و بهطور کلی جامعه، از مناقشه گریزان هستند و احساسات، آسایش و حتی دروغهای مصلحتی را به حقایق ناخوشایند و عقلانیت سفت و سخت ترجیح میدهند.
این امر باعث دلسردی مجادلهگران میشود زیرا وقتی سرگرم زیر و رو کردن عقاید دیگران و زیر پا گذاشتن احساساتشان هستند درمییابند که راه بسیاری از مجادلات سرگرمکنندهشان - اغلب بهطور سهوی - بر روی آنها بسته میشود. مجادلهگران وقتی با خودشان همان رفتاری میشود که با دیگران داشتهاند، از اینکه از پاسخ دادن به سؤالاتشان طفره بروند، بهخصوص وقتی خواهشی را مطرح کنند، ناراحت خواهند شد. شخصیتهای مجادلهگر به دلیل نگرش، اعتماد به نفس، دانش و حس شوخطبعی مورد احترام قرار میگیرند، اما اغلب در تلاش برای استفاده از همین ویژگیها به عنوان مبنایی برای دوستیهای عمیقتر و روابط عاشقانه دچار مشکل میشوند.
فرصت از دست میرود چرا که کار دشواری به نظر میرسد
مجادلهگران برای مهار تواناییهای طبیعی خود نسبت به دیگران راه درازتری در پیش دارند - استقلال فکری و چشمانداز باز آنها فوقالعاده ارزشمند است بهخصوص وقتی مسئول انجام کاری باشند یا حداقل کسی که مسئول است از آنها حرفشنوی داشته باشد، اما انجام عملی کارها نیازمند مقداری پیگیری است که افراد دارای گونه شخصیتی مجادلهگر نمیتوانند از پس آن برآیند.
مجادلهگران پس از اینکه جایگاه خود را مستحکم کردند، باید به خاطر داشته باشند که برای اینکه ایدههایشان به ثمر بنشیند، همیشه برای کنار هم چیدن بخشهای آن به دیگران وابسته هستند - چنانچه مجادلهگران بخش زیادی از وقت خود را صرف "پیروز شدن" در مباحثات کنند تا ایجاد اجماع، در نهایت پشتیبانی لازم را برای موفق شدن در اختیار نخواهند داشت. افراد دارای این گونه شخصیتی به این دلیل که نقش وکیل مدافع شیطان را بهخوبی ایفا میکنند، ممکن است متوجه شوند که پیچیدهترین و باارزشترین چالش فکری درک دیدگاههای احساساتیتر، و استدلال در خصوص ملاحظات و سازش در کنار منطق و پیشرفت است.